پارت شصت

زمان ارسال : ۳۷۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

*****

گلشن ایستاده بود کنار یک صندلی زرد بد رنگ و صورت مشتری‌اش را اصلاح می‌کرد. ستاره به او گفته بود حالا که زن فرهاد مظفری است دیگر احتیاجی به کار کردن ندارد اما او نمی‌خواست شغلش را از دست بدهد و خودش را تمام و کمال متکی به فرهاد ببیند! حال ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید